مصاحبه با مهندس چوپانکاره

پيشكسوتان صنعت برق

مهندس محمد چوپانكاره
   
  اين گفتگو،‌ حاصل نشستي است با پير دانش و تجربه از ديار  پدر شعر پارسي، حكيم ابوالقاسم فردوسي.  

 
« خراسان        آن         بود          كز      وي     خور       آيد   »
 
آقاي مهندس ، با تشكر از قبول زحمتي كه فرموديد، نخست جهت آشنايي خوانندگان، از محل تولد، سال تولد و محل زندگی خود بگوييد.
من محمد چوپانكاره، در شهريور 1324، در شهر مشهد متولد شدم و بجز دوران تحصيلات دانشگاهي، همواره در محل تولدم يعني مشهد ساكن بوده و هستم.
 درباره ي تحصیلات خودتان پس از مقطع دبيرستان، محل تحصیل، شرایط تحصیل و ... براي ما بگوييد.
تحصيلات اينجانب تحت تاثير واقعه ي تلخي كه در نوجواني در زندگي خانوادگي ما بوجود آمد، بگونه­ اي خاص شكل گرفت. موضوع اين بود، پدرم كه مردي خدمتگزار و كارمند فني تلفن(مخابرات) استان خراسان بود، در 49 سالگي با بيماري سرطان به رحمت ايزدي پيوست. در آن زمان من 16 ساله بودم و در مقطع دبيرستان و در ميانه  تحصيل. كوچكترين عضور خانواده­ ما شش ماه سن داشت. اين در حالي بود كه پدرم، توجه خاصي به تحصيل  اينجانب و بچه ها داشت و در آخرين روزها  تحقق اين آرزويش را به عهده من گذاشت و اين در حالي بود كه تمام فاميل نزديك ما، به دلايل شغلي در تهران يا نقاط ديگر بودند. به ناچار همراه مادر فداكارم كه به من شخصيتي در حد يك آدم بزرگتر  را مي داد، مسووليت امور زندگي و اداره بچه ها را عهده دار شديم. من تا اخذ ديپلم رياضي ادامه دادم و عليرغم امكان تحصيل در دانشگاه، بلافاصله جهت انجام خدمت نظام­ وظيفه، به سپاه دانش پيوستم و سپس در برق خراسان مشغول بکار شدم.
در سال 1349 در آزموني كه از سوي اتاق بازرگاني و صنايع ايالت باوارياي آلمان در ايران برگزار شد، شركت نمودم و پذيرفته شدم كه پس از قبولي در آزمون، با بورسيه دولت آلمان و اخذ مرخصي بدون حقوق از نيروگاه مشهد، عازم آلمان شدم و در آموزشگاه صنايع مونيخ به تحصيل پرداختم و دو سال و نيم بعد، مجدد به نيروگاه مشهد كه در آن تاريخ تحت مديريت شركت توانير بود، بازگشتم و پس از مدتي كار، مجدداً براي ادامه تحصيلات دانشگاهي به آلمان برگشتم و تحصيلات خود را تا اخذ مدرك ليسانس مهندسي ماشين­ سازي و فوق ليسانس سازه هاي فلزي ادامه دادم و در اولين سال هاي انقلاب اسلامي به ايران بازگشتم.
  از همراهي خود با صنعت برق  و ساير فعاليت هاي اجرايي كه داشتيد و داريد، براي خوانندگان بگوييد.
آن زمان، براي افراد ديپلم، مشاغل زيادي وجود داشت كه عموماً همراه با آزمون بود. من در ادارات و موسسات متعددي  قبول شدم،‌از جمله در اولين آزمون ورودي برق مشهد در سال 1346 كه براي اولين نيروگاه حرارتي دردست احداث خراسان، صورت گرفت.
اين نيروگاه كه در آن زمان 25 مگاوات قدرت داشت، در مقايسه با نيروگاه ديزلي مشهد كه با كل واحدهاي ديزلي قادر بود 10 تا 12 مگاوات برق توليد كند،‌ بسيار مدرن­تر و شايد مهم­ترين صنعت آن روز استان بود.
در هر صورت، من و ساير قبول شدگان در آزمون ورودي، وارد  نيروگاه در حال نصب مشهد شديم. نيروگاه به صورت كليد در دست، توسط چند شركت اتريشي به صورت تمام وقت و با سرعت قابل توجهي در حال احداث بود. من و همكارانم كه همگي ديپلم بودند، علاقه­ زيادي به نيروگاه و آموزش مسائل پيدا كرديم. از سوي ديگر رئيس اتريشي­ها مردي فهيم و متعهد به کار بود، به گونه­ اي براي ما كلاس­هاي آموزشي گذاشت و بدين­سان بود كه با كار و آموزش تمام وقت در نيروگاه آشنا شديم؛ البته نقش رئيس وقت نيروگاه و مهندسين محدودي كه همگي با هم كار را شروع كرده بوديم، نيز بسيار مثبت بود.
در اوايل سال 1348،‌ نيروگاه راه اندازي و ما با تعداد محدود، حدود يك سال در 2 شيفت 12 ساعته كار مي­كرديم. در همين مدت كوتاه اينجانب به پست تكنسين مسئول شيفت ارتقاء پيدا نمودم. ضمن اينكه همزمان من در چند آموزشگاه عالي از جمله وزارت دارائي و بخصوص اولين دوره­ آموزشگاه عالي تلويزيون كه آن زمان تلويزيون ملّي ايران ناميده مي­ شد، قبول شدم. اينگونه آموزشگاهها هيچگونه هزينه­ اي نداشتند، ضمن آنكه كمك هزينه تحصيلي نيز پرداخت مي­ كردند. بعضي از همكاران من همان زمان نيروگاه را ترك كردند، ولي در مورد من و دوست ديگري،جناب آقاي مهندس شهرستاني كه آن زمان مديرعامل شركت برق منطقه خراسان و همزمان شهردار مشهد بود، اجازه ترك نيروگاه را نمي­ داد. كه البته براي جبران آن، حقوق و مزاياي ما را بيشتر مي­ كردند. معهذا به واسطه علاقه به تحصیل در سال 1349 براي ادامه تحصيلات مجددا به كشور آلمان عزیمت نمودم. با توجه به اينكه در خارج از كشور، هيچگونه پشتوانه­ مالي از داخل نداشتم، همواره ضمن تحصيل، كار و فعاليت نيز داشتم تا خود و خانواده ­ام در گذران روزگار با مشكل خاصي روبرو نشويم. گذرانيدن دوره­ استادكاري ـ كه بيشتر جنبه­ عملي و تجربي داشت ـ قبل از تحصيلات دانشگاهي در همان خارج از كشور، زمينه­ خوبي شد تا من در تمام طول تحصيل با يك شركت تعميراتي آلمانی همكاري داشته باشم؛ بگونه­ اي كه در پايان تحصيلات در همان شركت مسئول يك گروه كوچك تعميراتي بودم كه براي كارهاي تخصصي به كارخانجات مختلف اعزام مي­ شديم.
در طول دوره تحصیلات همراه با کار تجربيات زيادي آموختم. در زمينه­ مسائل سياسي هم تا قبل از انقلاب، هوادار اتحاديه انجمن­هاي اسلامي دانشجويان ايراني مقيم خارج از كشور بودم.
بعد از انقلاب، عليرغم استخدام دائمي در شركتي كه در تمام طول تحصيل با آن همكاري داشتم، به حكم وظيفه به ايران بازگشتم و به توانير مراجعه نمودم كه به علت طولاني شدن مدت مرخصي بدون حقوق، مجدد به استخدام توانير درآمدم و اولين پيشنهاد كاري كه از سوي آقاي مهندس كراچيان ـ مديرعامل وقت شركت توانير ـ به اينجانب داده شد، رئيس تعميرات مکانیک نيروگاه نكا بود. اجازه خواستم بدواً بدون صدور حكم، مدتي بصورت آزمايشي در نيروگاه نكا كار كنم و بدين ترتيب به نيروگاه نكا اعزام شدم و خدمت آقاي مهندس عباسيان ـ مدير نيروگاه ـ رسيدم. تجربه­ چند هفته كار در نيروگاه نكا و شور و عطش بخش عظيمي از كاركنان به مسائل سياسي، بيشتر مرا به ياد فعاليت­هاي دوره­ دانشجويي مي ­انداخت تا  كار در يكي از بزرگترين نيروگاه­هاي خاورميانه. تصميم گرفتم به نيروگاه مشهد برگردم. در مشهد، مدتي به عنوان كارشناس تعميرات به كار مشغول بودم. سپس در اولين فرصت در سال 1360 با گروه اندكي از همكاران، به نيروگاه طوس منتقل شدم و به عنوان رئيس گروه مكانيك نيروگاهي كه هنوز زمين بود، به كار مشغول شدم. در سال 1363 از سوي آقاي مهندس نعمت ­زاده ـ ‌مديرعامل وقت توانير ـ  به عنوان اولين مدير نيروگاه طوس و همزمان رئيس كارگاه نوسازي نيروگاه طوس منصوب شدم.
كار در نيروگاه طوس، اولين تجربه­ مديريتي اينجانب بود كه مي ­توانستم تمام تجربيات قبلي خود را بكار گيرم. هدف اينجانب، اول خدمتگزاري به صنعت برق و راه­ ـ اندازي هر چه سريعتر و كيفي نيروگاه ـ آن هم در زماني كه شهر مشهد دچار خاموشي­هاي گسترده بود ـ  و دوم آموزش پرسنل. پرسنلي كه بر اساس چارت سازماني به صورت گروه­هاي كوچك استخدام مي ­شدند و همگي داراي تحصيلات ديپلم به بالا بودند، به آنها راجع به كار و اهميت آن و تفاوت نيروگاه با يك اداره­ معمولي صحبت مي­ كردم و سپس آموزش آنها با همكاري مهندسين قديمي­ تر و ستاد آموزش توانير شروع مي­ گرديد. اين آموزش ابتدا در دو بخش توجيهي و عمومي، شروع و به پايان رسيد؛ سپس به پيشنهاد اينجانب و موافقت استاد گرانقدر جناب آقاي مهندس نعمت­ زاده، كار آموزش تخصصي نيروگاهي، طي قرارداد جداگانه­ اي به شركت آلماني سازنده نيروگاه واگذار گرديد و نتيجه واقعاً ‌بي­ نظير بود، دستیابی به سطح بالاي اطلاعات فنی همكاران جوان نيروگاه و فداكاري و عشق و علاقه و جديت آنها به كار در سطح عالی بود.
شروع به كار نيروگاه طوس همزمان با جنگ تحميلي بود و اگرچه نیروگاه طوس هيچگاه مورد حمله­ دشمن واقع نگرديد ولي از سوي مديران ارشد توانير، اين نيروگاه به عنوان پشتيبان نيروگاه­هاي نكا و تبريز تعيين شده بود. براي كوتاه شدن مطلب صرفاً‌يك خاطره از آن زمان را تعریف مي­ كنم.
بعداز ظهر يك روز سرد زمستاني،تلكسي از تهران به اينجانب رسيد، مبني بر اينكه با حمله­ هواپيماهاي عراقي به نيروگاه نكا، تعدادي از پرسنل اين نيروگاه شهيد شده­ اند و ديوار جنوبي نيروگاه به طول بالغ بر 200 متر و ارتفاع بلند، به كلي فرو ريخته، بطوريكه سالن توربين با هواي بيرون(آزاد) مرتبط است و پرسنل از نظر روحيه­ در شرايط  خوبي نمي­ باشند. دستور كمك سريع بود. بعد از كسب اطلاعات بيشتر و دقيق­تر از مديريت وقت نيروگاه، به اتفاق برخي همكاران صاحبنظر نيروگاه طوس تصميم گرفتيم به اندازه­ ديوار تخريب شده از داربست­هاي مدولار كه متعلق به شركت ساختماني ژاپني سازنده­ نيروگاه طوس، استفاده نماييم. اين داربست­ها كه در آن زمان كمتر قابل دسترسي بود با دارا بودن ديوار، كف و نردبان، قابليت مونتاژ سريع را داشت، براي حمل اين مقدار داربست، نياز به 5 تا 6 دستگاه تريلر داشتيم كه تا تاريك شدن هوا تمام تريلرها در نيروگاه بودند. و اين آغاز كار بود. چرا كه بايد داربست­ها در محوطه­ تاريك بارگيري مي­ شد. اينجا كار پرسنل فداكار نيروگاه طوس شروع شد، تا در نور چراغ اتومبيل­هايي كه دايره­ وار محل را روشن كرده بودند، بارگيري تريلرها را شروع كنند. آخرين تريلركمي قبل از طلوع فجر،  نيروگاه را ترك كرد.
درحاليكه تيمي متشكل از زبده­ترين تكنسين­ها و مهندسين نيروگاه طوس براي مونتاژ داربست­ها در همان زمان در راه نيروگاه نكا بودند.
به راستي كه همكاران زمان نمي ­شناختند؛ البته بطور كلی اين سنّت صنعت برق، به ويژه توانير بود. در زمان جنگ به واسطه­ اينگونه مسائل و بعد از جنگ براي رفع خاموشي­هاي شبكه­ سراسري، كمتر ساعتي در شبانه روز وجود داشت كه چراغ­هاي شركت توانير خاموش باشد و جلسه­ اي از مديران برقرار نباشد.
من در مجموع بيشتر از 10 سال در نيروگاه طوس بودم كه در آن ميان حدود يك سال و نيم به عنوان مسئول طرح توسعه نيروگاه طوس در ستاد برق خراسان بودم.
در مهرماه 1371 به عنوان مديرعامل شركت «اتانير» منصوب شدم. يكي از كارهاي اين شركت، پيمانكاري نيروگاه شريعتي بود و در آبان سال 1372 به سمت مجري طرح نيروگاه نيشابور منصوب گرديدم كه همزمان كارهاي ديگري نظير سرپرستي طرح نيروگاه خوي و مجري نيروگاه ذغال­ سنگي طبس را نيز عهده­ دار بودم.
در مدت خدمت در نیشابور، به واسطه­ي فضاي خاص فرهنگي شهر و در عين حال كوچكتر بودن شهر نسبت به مشهد، فعاليت­هاي اينجانب در چهارچوب نيروگاه خلاصه نشد. البته نظر موافق مديران ارشد توانير،‌نظير جناب آقاي مهندس ملاكي و مقام عالي وزارت، جناب آقاي مهندس زنگنه از يكسو و متقاعد شدن مقامات سازمان برنامه و بودجه بسيار مؤثر بود. ساخت بيش از 50 واحد آپارتمان مسكوني در شهر،‌يك مجموعه بزرگ ورزشي، كمك به ساخت دبستان و يك مجموعهي درماني بيماران كليوي و تعداد بيشتري فعاليت­هاي جنبي، حاصل اين موقعيت استثنائي براي خدمت به مردم عزيز بود.
 صنعت برق (تولید برق) در زمان شما به چه صورت بود؟
صنعت برق در تمام دورة خدمت من ـ چه قبل و چه بعد از انقلاب ـ  بجز دوره كوتاهي در اوايل انقلاب، صنعتي پويا و رو به رشد بود.
آيا بعد از بازنشستگي با صنعت برق در ارتباط بوده­ ايد؟
بعد از بازنشستگي حدود 2 سال معاون اجرايي شركت ماهتاب­ گستر بودم كه اولين نيروگاه بزرگ خصوصي در ايران را شروع كرد و بعدها به واسطه­ مشكلات اقامت در مشهد و كار در تهران،‌اين شغل را با موافقت مديران شركت مزبور، به همكار ديگري سپردم. چرا كه ساخت يك نيروگاه، نمي ­تواند كاري پاره وقت باشد. انسان بايد با تمام وجود در خدمت كار باشد.بعد به مدت 6 سال با همكاران برق، كار مديرعاملي و مجري يك كارخانه سيمان را در تربت حيدريه خراسان عهده ­دار شدم. اين كارخانه كه به لحاظ كوتاه بودن دوره احداث، سطح تحصیل و آموزش پرسنل یکی از مطرح ترین کارخانه های سیمان کشور است  كه البته با استاندارد صنعت برق تاسيس گرديده است و بعد از آن، با همكاران شركت «احداث نيروگاه­هاي مقياس كوچك» را راه­اندازي نمودم كه هم ­اكنون فعال است.
اگر دوباره از ابتدا شروع کنید همین مسیر را طی می کردید؟
زمان هرگز به عقب برنمي­ گردد. ولي روشن بگويم، عليرغم تمام محدوديت­ها از طي كردن اين مسير پشيمان نيستم و هرگز زمان را به بطالت نگذرانده­ام.
آقاي مهندس چوپانکاره، نیاز های امروز ما در صنعت برق کشور چه است؟
خوشحالم كه از نياز امروز و فرداي صنعت برق سؤال مي ­كنيد. بهتر بگويم شايد از اول مايل بودم بجاي گذشته، در مورد آيندة مملكت در زمينهي تخصصي صحبت كنم. چرا كه اينجانب عليرغم 40 سال سابقه در صنعت برق كماكان كارآموز صنعت برق هستم و با درج مقالات و بازديدهاي مستمر از نيروگاه­هاي خارجي و غيره سعي نموده­ ام واقعاً با پژوهشگري و كارآموزي اطلاعات خود را بروز نگهدارم. البته يادآوري خاطرات گذشته و كارهاي شبانه ­روزی از اين لحاظ مفيد است كه به ياد داشته باشيم، كه مملكت هنوز به اينگونه کار کردن نياز دارد. حتی بسيار وسيع­تر و جمعي تر تا بتواند معضلات جاري كه كشور را تهديد مي­ كند، از ميان بردارد.
آقاي مهندس در بين فرمايشاتتان، نگراني از موضوعي خاص به نظر مي­رسد، در باره­ آن براي خوانندگان بگوييد.؟
قطعاً همان مسائلی كه آحاد مسئولين و جنابعالي را نیز نگران مي­ نمايد، دغدغه­ من نيز هست. و في­ الواقعه معضلات عمده­ كشور ما عبارتست از  اتلاف انرژي، كم­ آبي پيش­رونده، معضلات زيست محيطي ، بيكاري و دهها مشكل جنبي كه به تبع اين مشكلات پيش آمده است و به نظر من عمده اين مشكلات توسط وزارت نيرو قابل حل و فصل است.
راه حل پيشنهادي شما چيست؟
به نظر من اوّل بايد سهم مردم و مسئولين را در حل اين مسائل مشخص نماييم. مثلاً در زمينه اتلاف انرژي، توصيه به مردم براي صرفه ­جويي و مديريت مصرف بسيار خوب است، ولي به سهم خودشان، وقتي ما سه چهارم  انرژي را در پروسه توليد و انتقال اتلاف مي ­نماييم، مردم چه بكنند؟! آيا مردم مي ­توانند در بهينه سازي انرژي، يعني  افزايش راندمان نيروگاه مداخله كنند؟
در همين فرمايشات اخير مقام عالي وزارت، مشخص است كه برق بدون احتساب هزينه­ سوخت،‌هر كيلووات800 ريال هزينه دارد و يا اينكه نيروگاهها بايستي سال آينده قيمت واقعي سوخت را به شركت نفت بپردازند و قيمت واقعي برق را دريافت نمايند، حاكي از آن است كه تولید برق بسیار گران تمام مي­ شود بطوری که مردم هرگز توان پرداخت بهاي آن را نخواهند داشت. از سوي ديگر، بي­ آبي بيداد مي­ كند. باز مردم مورد خطاب قرار مي­ گيرند و قيمت آب گران مي­ شود. اگر باز هم به سهم خودشان باشد، خوب است. در حاليكه بنا به گفته­ تمام مسئولين 90% آب در كشاورزي ناكارآمد  مصرف مي ­شود. مردم چه بايد بكنند؟! آيا بيلبوردهاي بزرگ تبليغاتي در كنار اتوبان­ها مبني بر اينكه بي­ آبي را جدي بگيريد، كارساز است؟
به اعتقاد اينجانب عمدة‌ اين كارها با مديريت، سياست­گذاري و بي­ ترديد با استفاده از تجربيات ديگران قابل حل و فصل است.
وقتي عرض مي­ كنم ديگران؛ منظورم اين است كه خودكفائي به معنی عدم مبادلات علمي ، فني و تجربی نه منطقي است و نه عقلاني. برعكس، اگر ما مي­ گوييم قرن 21، قرن بي ­آبي و جنگ آب است، خودكفائي در زمينه­ آب مملكت بسيار حياتي و پراهميت مي­ باشد. متاسفانه، باز صحبت انتقال آب از تاجيكستان است؛ مگر ما كم در اين زمينه، يعني اانتقال آب از ساير كشورها صدمه خورده­ ايم!؟ يا در زمينه­ زيست محيطي، زباله كه از آن به عنوان طلاي كثيف نام برده مي­ شود و صادرات و واردات دارد،‌ در ايران به  صورت بلايي كثيف،‌سلامت شهرها،‌ رودخانه­ ها،‌ درياها و جنگل­ هاي اندك ما را مورد تهديد قرار داده و عواقب خطرناك آن گريبانگير مردم شده است!؟
گفتيد كه :«وزارت نيرو در حل اين مشكلات، نقش مؤثر دارد»، بفرماييد چگونه؟
بله، اين كاملاً صحيح است. بنده ابتداء به فرمايشات وزير محترم نيرو در مراسم افتتاحيه­ بيست و نهمين كنفرانس صنعت برق اشاره مي­ نمايم كه فرمودند: «صادرات و ارتباط برقي با هفت كشور همسايه نشان­ دهندة آن است كه ما قلب شبكة برق در منطقه هستيم.» دقيقاً ما به واسطه­ همين مزيت مي ­توانيم عمده مشكلات خود را حل نماييم.
 چند مثال بیان می کنم:
در کشور لیبی بيش از ده سال پيش، طرحي به نام «بزرگترين رودخانه ساخت دست بشر» شامل يك شبكه عظيم آبرساني به طول 5 هزاركيلومتر، با لوله ­هايي به قطر 4 متر به بهره برداری رسید، اين طرح منابع آب­هاي فسيلي را از جنوب ليبي به تمام نقاط اين كشور رسانيد و يا در عربستان ده­ها نيروگاه بزرگ در سواحل خليج فارس ـ در شرق عربستان و همچنين درياي سرخ ـ در غرب آن كشور، بيشتر از 88 مترمكعب درثانيه، آب شيرين توليد و با شبكه­اي به طول 4700 كيلومتر، آن را به تمام شهرهاي عربستان مي­ رسانند. جهت مقايسه عرض مي­ نمايم، «شبكه 180 كيلومتري سرخس ـ مشهد با انتقال متوسط 4 مترمكعب برثانيه، عمده مشكلات كلان شهر بزرگي چون مشهد را حل نموده كه متاسفانه به علت وابستگي به خارج از  كشور، رو به زوال است. شهر رياض در عربستان با خط لوله به طول 900 كيلومتر آب مورد نياز شهرهاي اطراف را  با ظرفيت بيش از 10مترمكعب برثانيه از نيروگاه دمام واقع در كنار خليج فارس تامين مي­ نمايد.
به نظر اینجانب ما نیز می بایستی هزاران مگاوات نیروگاه در سواحل جنوبی و تا حدودی شمالی کشور داشته باشیم تا هم قلب بزرگ تولید کننده و صادر کننده برق در منطقه باشیم و همزمان با تولید آب شیرین و انتقال آن به فلات مرکزی معضلات بی آبی را حل کنیم.
ضمن اینکه نجات کشور از بی آبی و پیشگیری از فاجعه های بیشتر نیاز به سرعت عمل و سرمایه گذاری کلان داخلی و خارجی دارد که باز ورود به این موضوع در توان مدیریت کلان کشور و منجمله وزارت نیرو می باشد نه مردم عادی.
در زمينه­ي دفع زباله، امروزه در دنيا انواع روش­هاي پيشرفته مورد استفاده قرار مي­ گيرد. از جمله نيروگاه­هاي زباله­ سوز كه بدون هيچگونه آلودگي زيست محيطي، زباله را به برق تبديل مي­ نمايد، ضمن اينكه مصالح(زائدات) فلزي، شيشه و سراميك را بازيافت مي­ نمايند.
بنده عرض مي­ كنم براي كشوري كه داراي ذخاير خدا دادي انرژی فسیلی مي ­باشد و كشوري كه اين همه نيروي انساني كارآمد در اختيار دارد، حل چنين مسائلي، كار دشواري نيست.
در زمينه­ كشاورزي نیز متاسفانه ما فاصله زيادي با كشاورزي مدرن داريم و اين در حالي است كه اکثر مهندسین جوان فارغ­ التحصيل از دانشكده­ هاي كشاورزي بيكار هستند یا به کاری غیر مرتبط مشغول.
مايلم در اينجا، به تجربيات كشوري مانند هلند اشاره كنم كه بزرگترين صادركننده­ گل در دنيا و يكي از توليدكننده­ هاي بزرگ صيفي­ جات در اروپا مي­ باشد. شايد برخي تصور نمايند كه هلند به لحاظ شرايط طبيعي، شبيه بهشت است؛ كه چنين موقعيت­هايي بدست آورده است. ولي في­ الواقع تمام شرايط محيطي و طبيعي در هلند براي كشاورزي نامناسب است. از اسم هلند شروع مي­ كنيم: ترجمه فارسي هلند، يعني سرزمين پست و پايين ­تر از سطح آب­هاي آزاد (دريا). بنابراين سفره آب­هاي زيرزميني اين كشور شور است. از طرف ديگر هلند سرزميني مسطح و بدون كوه و در نتيجه بدون رودخانه است. رطوبت بالا، آفتاب بسيار كم و محدوديت انرژي، از ديگر معضلات اين كشور است. شايد بارش باران، تنها موهبت هلند باشد كه در كانال­هاي سطحي معروف اين كشور جمع­ آوري و در كشاورزي متراكم گلخانه­ اي  مورد استفاده قرار  مي­ گيرد.
هزاران هكتار گلخانه، حرارت مورد نياز خود را از نيروگاه­هاي كوچك CHP دريافت مي­ نمايند.در اين گلخانه­ هاي مدرن شيشه­ اي سعي مي­ شود حتّي­ المقدور از سم استفاده نشود و با آفات، به صورت(روش) بيولوژيك مبارزه شود. شايد باور آن مشكل باشد كه در يك هكتار گلخانه و با روش­هاي مدرن، در سال بيش از 900 تن گوجه فرنگي، توليد مي­ شود؛ متوسط اين مقدار  در ايران 20 برابر كمتر، حدود 40 تن مي­باشد. صرفه­ جويي مصرف آب، در اين گلخانه­ ها بي­ نظير است. چگونه ما نمي­ توانيم در اين عرصه وارد شويم!؟ بحث زياد است و فرصت محدود.
 آقاي مهندس، فرمایش نهایی حضرتعالی ( توصیه برای نسل جوان ، پیشنهاد و...) چیست ؟
و امّا توصيه من به نسل جوان :
به اعتقاد من جوانان ما به لحاظ علمي و بكارگيري تجهيزات مدرن، قطعاً  از جوانان گذشته برترند. آنچه در نسل جوان ضعيف شده، شايد كمرنگ­تر شدن تعهد به كار و خدمتگزاري به مردم باشد و شايد تا حدودي يأس نسبت به آينده­ كشور. كه برطرف شدن اين دو موضوع (نقيصه) نيز بستگي تام به سياست­گذاري كاري مديران ارشد مملكت دارد.
باز تاكيد مي­ كنم حتي شروع به رفع معضلات و مشكلات پيش­ گفته، مي­ تواند شروع رفع معضل بزرگتر، يعني بيكاري جوانان و ايجاد شور و شوق در آنان باشد. آرزو مي­ كنم با عنايات خداوند متعال همه جوانان ما عاقبت به خير شوند.
گزارش: علي سنائي
(روابط عمومي)
عكس: فريد شريفي

 

آدرس

 تهران

خیابان استاد مطهری - خیابان فجر ( جم سابق ) پلاک 18- طبقه سوم ، واحد 8. انجمن صنفی نیروگاههای ایران-اصنا

 کد پستی : 1589616191

 

تماس با ما

تلفن:        88301762-021

فکس:     88300930-021

روابط عمومی:     09026024328

 

خبرنامه الکترونیکی

برای عضویت در خبرنامه ایمیل خود را وارد کنید.