مصاحبه با مهندس بیژن قاسم لو

آقاي مهندس ، تشكر می­کنم از فرصتی که در اختیار فصلنامه قرار دادید، ابتدای سخن تقاضا دارم از محل تولد، سال تولد و محل زندگی و از خودتان  برای خوانندگان بگوييد.

بیژن قاسملوهستم از نوادگان ایل بیگی قاسم افشار لو که مزارش هم در چندارـ محلی در 60 کیلومتری تهران ـ  است.

به هر حال بنده متولد 10/6/1318 در محله «سنگلج» کوچه ی شریف الدوله، هستم. ولی شناسنامه ی من رو از همون جایی که گفتیم رئیس قبیله ایل بیگی زندگی می­کرد و آن زمان هم زنده بود، به دستور وی گرفتند و محل تولد من در شناسنامه، «ساوجبلاغ ـ چندار»، نوشته شده. همان جایی که ایل بیگی افشار قاسم لو مالکش بود.

 بعدها پدر من تصمیم گرفت که کلمه « افشار قاسم لو» را تبدیل به «قاسملو» بکند. خواهر بزرگ من، افشار قاسم لو بود، که سال­های اخیرفوت کرد؛ پسرعموی من افشار قاسم لو است، بعضی شان هم قاسملوهستند. پدرم نظامی بود و آخرین درجه اش هم سرهنگ بود. آن زمان به دلیل کار پدرم، در پارچین زندگی می­کردیم. بعد از تولد تا 7 سالگی، من در پارچین بودم.  محلی که این روزها هم محله­ی نظامی است. بعد از اون مجدداً آمدیم به تهران.

درباره ي تحصیلات خودتان، محل تحصیل، شرایط تحصیل و … براي ما بگوييد.

من تحصیلاتم را در تهران انجام دادم. ضمناً به ورزش های مختلف هم علاقه داشتم. در 16 سالگی با کمک چند تن از دوستان، سازمانی را به نام «سازمان اسکی و کوهنوردی ابرمرد » شکل دادیم. و آن زمان به کار اسکی و کوهنوردی پرداختیم؛ ضمن اینکه ورزش های دیگری هم می کردیم. پنج قله صعود نشده در استان یزد را برای اولین بار (اولین گروه)، صعود کردیم. که فکر می کنم سال 1340 بود. تمام مجلات و روزنامه­ها و رادیو و… در باره این مساله می­نوشتند و صحبت می­کردند.

  از همراهي خود با صنعت برق  و ساير فعاليت هاي اجرايي كه داشتيد و داريد، براي خوانندگان بگوييد.

در بیست و هشت مرداد سال هزار و سیصد و چهل و یک بود که در سازمان آب و برق خوزستان شروع به کار کردم. در آنجا طرحی را که امریکایی­ها در درّه ی تنسی Tennessee آمریکا پیاده کرده بودند، در سازمان آب و برق خوزستان، روی سد دز پیاده کردند. و حقوق و مزایا هم به همان روشی بود که در امریکا و در درّه ی تنسی، پیاده شده بود. بعدها تصمیم گرفتم که بروم و خارج از ایران زندگی کنم. بعد از 4 سال، سازمان آب و برق خوزستان را ترک کردم و به آلمان رفتم. حدود 2سال در آلمان بودم و باز هم در رشته ی تخصصی خودم، مشغول به کار شدم.

بعد ازآن، به دلایلی مجبور شدم که به ایران برگردم. وقتی به ایران برگشتم، در پنج جای مختلف درخواست کار فرستادم. سازمان آب و برق خوزستان، شیراز(برق فارس)، سد کرج، سد لتیان و برق تهران، امکان کار کردن داشتم؛ چون آن زمان رشد برق سریع بود و مقدار تجربه­ای که من داشتم، می توانست کارساز باشد. به دلیل اینکه در تهران زندگی می کردم، با اینکه حقوق برق تهران از همه کمتر بود، ترجیح دادم در تهران شروع به کار کنم.آن زمان نیروگاه «فرح آباد»(بعثت فعلی)، در حال نصب بود و واحدهایش در حال راه اندازی. نیروگاه فرح­آباد(بعثت) با 3 واحد 5/82 مگاواتی، که در آن زمان بزرگترین نیروگاه بخاری ایران بود. نیروگاه طرشت که قبل از این نیروگاه نصب و در حال بهره­برداری بود، دارای چهار واحد که هر کدام 5/12 مگاوات قدرت تولید داشت، بهره برداری نیروگاه را به عهده داشتم.

بعدها هم به دلیل اینکه علاقه به انتقال اطلاعاتم به دیگران داشتم، به عنوان اولین کارشناس آموزشی نیروگاه در توانیر به فعالیت خودم، ادامه دادم. انقلاب شکل گرفت، گروهی که از شرکت CEGB انگلستان برای راه اندازی آموزش توانیر آمده بودند، از کشورمان رفتند. من به آموزش توانیر دعوت شدم و قرار شد، آموزش توانیر را شکل بدهیم. مربی آموزشی بودم و سرپرست گروه برنامه ریزی آموزشی توانیر. مدتی در آموزش توانیر به اتفاق آقای مهندس مهریان، به مدیریت آقای مهندس جراحی، مشغول تدوین برنامه و راهکار مسائل آموزشی بودیم. آنجا و در آن مقطع، ارتباط صنعت و دانشگاه را پایه گذاری کردیم. از اساتید دانشگاه شریف و همچنین دانشگاه تهران، که در آن زمان به دلیل تعطیل بودن دانشگاه، مشغله ی زیاد نداشتند، استفاده کردیم و ارتباط دانشگاه و صنعت برق را بوجود آوردیم. با توجه به شکل گرفتن ستاد سازندگی آموزش توانیر، سیاست بر این شد که آموزش توانیر منحل و برنامه های آموزشی از طریق ستاد اجرا  شود.

در این فرصت(مقطع) تغییر شغل دادم و در توانیر مشغول به کارهای دیگری شدم. آن زمان مساله نصب نیروگاه ها مطرح بود که آیا ما توان این کار را داریم یا نداریم؟! با جمعی به مدیریت مهندس اسکندری، اولین حرکت نصب نیروگاه های گازی به وسیله ی ایرانی ها در صنعت برق را شروع  کردیم که چهار واحد گازی را از نیروگاه ری باز کردیم و در شیروان نصب کردیم. واحدها 25 مگاواتی و ساخت AEG بودند. با توجه به اینکه حفظ شدن گارانتی، نظارت آلمانی ها را می­طلبید، ما توانستیم سرعت نصب یکی از واحدها ـ واحد 2 ـ را آنقدر بالا ببریم که رکورد شرکت AEG را از نظر کوتاه کردن مدت زمان نصب بدست بیاوریم که در مجلات AEG هم نوشته شد. همزمان با این موضوع، راه اندازی نیروگاه مس سرچشمه بود. این نیروگاه با اینکه قدرت بسیار کمی داشت ولی­ نقش بسیار مهمی در سیستم خنک کننده­ی کوره­ی ذوب مس سرچشمه  داشت و هیچ شباهتی هم به نیروگاه های بخار ما نداشت. 19 نفر از توانیر مامور شدیم و رفتیم و در آنجا کار راه اندازی مس سرچشمه ـ بخش نیروگاهش ـ را انجام دادیم و با برنامه زمان بندی که تهیه کرده بودم، کار نصب و راه اندزی را انجام دادیم. مدیریت سایت که به عهده­ی آقای مهندس مکّی ـ که مرحوم شده اند ـ بود. این هم کار فوق العاده دیگری بود که انجام شد.

من در نصب نیروگاه هایی که به نام« امانی توربین گاز» شکل گرفته بود، مشغول بکار بودم، که مجدداً سیاست توانیر بر این شد تا آموزش را مجدداً احیا کنند. به صورت مامور از بخش خودم، به آموزش رفتم و آموزش را مجدد احیا کردیم. با توجه به اینکه تصمیم داشتم، بازنشست بشوم و بصورت خصوصی در کشور خدمت کنم، درخواست بازنشستگی دادم و در پانزدهم فروردین 1369، بازنشسته شدم.

بعد از بازنشستگی، شرکتی بود به نام «ایران آتا نور» که شجاعت به خرج داده بود بود تا نصب نیروگاه های بخار را، که توانیر تا آن زمان هنوز انجام نمی داد و فقط نصب نیروگاه های گازی را انجام می داد ، به عهده بگیرد. کنسرسیومی از پنج شرکت تشکیل شده بود که یکی از شرکت های تشکیل دهنده ی آن «ایران آتا نور» بود. که یک به یک آن شرکت ها رفتند و تنها «ایران آتا نور» باقی مانده بود. من از طرف شرکت «ایران آتا نور»، مدیر پروژه نصب نیروگاه فولاد مبارکه ـ که نیروگاه بخار بود ـ شدم. این نیروگاه نصب و راه اندازی شد. کاری بود که تا آن موقع، برای نیروگاه های بخار در ایران انجام نشده بود.

از شرکت «ایران آتا نور» به شرکت های دیگری رفتم که تعدادشان بسیار زیاد است  و در حوصله این گفتگو نمی­گنجد. یکی از آن شرکت ها، شرکت کاندویت (Conduit) بود. در آن شرکت هم پروژه­های مختلفی داشت که من در پروژه­های خط انتقال نیرو از خاش به «سیمان خاش»، یکی هم تامین برق بخشی از «لاستیک سازی کرمان» و پروژه های دیگر…؛ مدت کوتاهی در مترو کار کردم. قرار بود نیروگاهی در نزدیکی بهشت زهرا احداث گردد، که بچینگ (Batching  ) آن را برپا کردم، برای ساختن نیروگاه 147 مگاواتی. که گمان نمی کنم هنوز هم احداث شده باشد. به دلیل اینکه کار بسیار کند پیش می رفت، از آن مجموعه جدا شدم و شرکتی به نام «صدرنیرو» تاسیس کردم. در شرکت «صدرنیرو»، بخشی از کار باقیمانده ی نیروگاه گازی نکا را انجام دادم. یک خط انتقال در اراک به انجام رساندیم ـ من رئیس هیات مدیره مجموعه بودم ـ و چندین کار دیگر. با این رفقا کمتر هماهنگی داشتیم؛ از آن مجموعه جدا شدم و با شرکت های دیگری در زمینه ی برق، واردات، صادرات و نظایر این مشغول به کار شدم. البته زمانی که «صدرنیرو» بودم به دلیل ارتباطی که با شرکت های مختلف برقرار شده بود، به دعوت شرکتی از انگلیس، به انگلستان رفتم. قرار بود آنها به صورت BOO و BOT در ایران نیروگاه احداث کنند، با آنها همکاری داشتم.بعدها با  شرکت دیگری، با مدیریت عاملی مهندس سمائی، که از رفقا بود، کارهای نیروگاهی انجام می دادیم. کارهای تامین تجهیزات را به انجام می رساندیم و بالاخره در متن ـ مرکز تحقیقات نیروـ شروع به کار کردم. در مرکز تحقیقات نیرو، کارهای اجرایی انجام می دادم و در بخش توسعه خدمات تکنولوژی مشغول بکار  شدم. پروژه های مختلفی در آنجا داشتیم، از جمله ارزیابی 16 شرکت برق منطقه­ای و ساختار مدیریت بحران زمین لرزه در صنعت برق بود؛ نظارت بر بهره برداری، تعمیرات اساسی و سرمایه­گذاری نیروگاه های برق منطقه ای گیلان بود؛ نظارت بر تعمیرات اساسی و بهره برداری نیروگاه های سیکل ترکیبی فارس بود و کارهای دیگر، تا اینکه به دلایلی متن، دچار شرایط متفاوت شد. متن کوچک شد، شرایط تغییر یافت و من هم از مجموعه متن جدا شدم.البته در این فاصله کارهای زیادی ـ خصوصی و مستقل ـ هم انجام دادم. شرکت های مختلفی را بنیان گذاشتم، به دلیل اینکه من با فرهنگ آن شرکت ها و «شرکت­داری» زیاد مطابقت نداشتم، در این زمینه ناموفق بودم و بالاخره به شرکت «گُهر انرژی »که الآن در آن مشغول هستم، آمدم.

در شرکت «گُهر انرژی» که شرکتی است به منظور تامین آب، برق و گاز مجموعه­ی «مجتمع صنعتی گل گُهر» مشغول بکار شدم. لازم بود برآورد بکنیم که آن مجموعه چه مقدار نیروی برق نیاز دارد، آب نیاز دارد، گاز نیاز دارد و بر مبنای این برآورد حرکت بکنیم. این حرکت الآن انجام شده، دو بلوک سیکل ترکیبی در این مجموعه در حال نصب است، بیش از 6 پست بسیار بزرگ در حال نصب است، خطوط فشار قوی 230کیلوولت و 400کیلوولت، عمده اش نصب شده است؛ در حال حاضر خطوط و  بخشی از پست ها در حال بهره برداری است و به زودی نیروگاه هم به بهره برداری می رسد. بخش عمده­ای از خطوط گاز در حال بهره­برداری است. نیاز این مجتمع و آن تشکیلات،  نیروی انسانی با تجربه و آموزش دیده بود، که باز هم، بخش آموزش این نیروی انسانی به عهده من گذاشته شده که با دانشکده شهید عباسپور، ارتباط تنگاتنگ داریم. تعدادی را به آنجا فرستادیم که آموزش ببینند. تا بعد از آموزش های آکادمیک و بخشی هم آموزش های فنی، بقیه آموزش­های کاربردی را ما خودمان در سایت به انجام برسانیم. این هم یک بخشی از کار ما است و در اینجا هم به عنوان مجری خطوط انتقال و  مشاور فنی و آموزشی مدیرعامل مجموعه مشغول بکار هستم.

من 22 سال است که بازنشست شده­ام. به لطف خدا تا این لحظه، دنبال کار نبودم؛ تا حالا به محض اینکه از کاری منفک شدم و خواستم  بدون متوجه شدن دوستان، فکر کنم که … دوباره کار دیگری به من محول شده و … تا به امروز. البته از فردا خبر ندارم!

 صنعت برق، خاصه وضعیت تولید برق در زمان شما به چه صورت بود؟

هرگز به صورت امروز نبود! معمولاً نیمه شعبان، بیشترین مصرف صنعت برق را داشتیم. به دلیل چراغانی و جشن­ها. من یادم هست،درست نیمه ی شعبان سال 1342، پنجاه و یک مگاوات مصرف کل خوزستان بود؛کمتر از تولید یک واحد سد دز. امروز، موقعی که مقایسه می­کنید، می­بینید که صنعت برق، سرسام­آور رشد کرده است. منتهی در آن زمان، شاید روش حفظ نیروی انسانی خیلی خیلی بهتر از امروز بود. چون افراد در حد لازم (تعداد نفرات مورد نیاز)، درست انتخاب می­شدند و به آنها آموزش­های لازم داده می­شد و حقوق و مزایایی که به آنها پرداخت می­شد، کفاف زندگی­شان را می­کرد. امروز شاید همه از کمبود حقوق­شان می­نالند (گله دارند)، فرصت­های آموزشی­شان مناسب بود و این امر که امروزه غالباً برای جبران کمبودهای مخارج­شان (اقتصاد­شان)، مشغولیات دیگری هم دارند؛ در گذشته، اینگونه نبود. اگر کسی در یک صنعت (رسته­ی شغلی) کار می­کرد و مشغول بود، حقوق دریافتی کفاف زندگی­اش را می­کرد و این (وضعیت امروز) می­تواند یک نقطه ضعف باشد! کمتر ما به نیروی انسانی توجه می­کنیم و بیشتر به تاسیسات؛ فکر می­کنیم. تاسیسات را باید حفظ بکنیم، اما حافظ این تاسیسات که نیروی انسانی است، به آن کمتر می­پردازیم.

من مثال ساده­ای را که غالباً هم می­زنم(طرح می­کنم)، اینجا هم می­زنم. در صنعت برق هستیم، یکً مثال برقی می­زنم: یک نیروگاه گازی، عمر مفیدی صدهزار ساعته دارد و معمولاً هم می­گویند صدهزارساعت معادل. یعنی ضرائبی به آن تعلق می­گیرد که از آن صدهزار ساعت هم کمتر می­شود. برای نیروگاه های بخاری عمری سی ساله مطرح می­شود. ولی برای نیروگاه­های گازی صدهزار ساعت معادل در نظر می­گیرند. با توجه به اینکه هر سال 8760 یا 8766 ساعت است، چیزی در حدود 12 سال عمر مفید یک نیروگاه گازی است. البته طبق معمول، همانطور که ما از یک ماشین (خودرو) زیاد استفاده می­کنیم، از این تاسیسات هم زیاد استفاده می­کنیم؛ این 100.000 ساعت به خیلی از ضرائب برمی­گردد. اگر سوخت گاز باشد، یک ساعت آن، یک ساعت است و اگر نفت­گاز باشد، یک ساعت آن، یک ساعت و سه دهم ساعت خواهد بود، اگر روی پیک باشد، وضع تغییر خواهد کرد … اگر یک تریپ در یک نیروگاه گازی پیش بیاید، بین 100 تا 120 ساعت از عمر مفید نیروگاه کم می­کند. اگر همان 100 ساعت را در نظر بگیریم، ما یک هزارم عمر مفیدش را در یک قطع شدن یک لحظه­ای از دست می­دهیم. یک هزارم عمر مفید نیروگاه از دست می­رود. اگر آنقدر شجاعت داشته باشیم که نفرات (کارکنان) را آموزش بدهیم تا در طول خدمت سی ساله­شان، یک بار از یک قطع شدن تولید، جلوگیری کنند، مخارجی که برای خود شخص هزینه شده و تمام کسانی که در آن واحد بهره برداری می­کنند، و نظایر آن در طول سی سال را پوشش می­دهد. ما اصلاً به این مهم توجهی نکرده­ایم. الآن خدمت شما رقم­ها را ذکر می­کنم. ما حدود 260میلیون یورو برای هر بلوک سیکل ترکیبی هزینه می­کنیم؛ با توجه به اینکه قیمت واحدهای بخار حدود دو برابر واحد های گازی است، قیمت یک بلوک را تقسیم بر چهار می­کنیم تا یک چهارم آن، یعنی قیمت یک واحد گازی مشخص گردد. یک هزارم این مبلغ را ببینید که چه عدد بزرگی است. اگر ما آموزش­هایمان باعث بشود که یک بار از این قطع شدن تولید(خروج واحد از مدار) جلوگیری بکنیم، اگر ما پرسنل را آنقدر سرزنده و شاداب نگاه داریم که خمودگی­ برایشان پیش نیاید، و این امر سبب شود که یک بار جلوی یک قطع شدن تولید(خروج واحد از مدار) گرفته شود، چه سودی حاصل خواهد شد! تازه این در صورتی است که اگر قطعی تولید (خارج شدن واحد از مدار) بلافاصله رفع و واحد وارد خط تولید شود. که معمولاً اینگونه نیست و چند ساعتی فاصله ایجاد می­شود.اگر واحد بلافاصله راه­اندازی شود، حداقل 15 دقیقه زمان دارد که ما پانزده دقیقه 150 مگاوات از دست داده­ایم و … و.حال چرا ما به پرسنل کم­توجه هستیم، من نمی­دانم!! خوشبختانه بعضی از مدیران، ارزش آموزش را دیده­اند و خیلی هم مصرّند که این کار، یعنی آموزش درست انجام بشود.

آقاي مهندس قاسملو، برای ما از نیاز های امروز صنعت برق کشور بگویید.

ببینید ما نه اروپایی هستیم، نه ایرانی هستیم. نه خصوصی هستیم، نه دولتی هستیم. اینها اگر حل بشود، خیلی از قضایا حل می­شود. ما چارت سازمانی را بر اساس آنچه در ایران و خارج وجود دارد، شکل می­دهیم و چنین چیزی شدنی نیست! بعضی اوقات فاجعه است. شما بیایید در یک پست برق؛ می­بینید هر بخشی یک سازی می­زند! چون که توسعه­اش در زمان­ها و مراحل مختلف اتفاق افتاده است و تنوع تجهیزات بسیار … خب اگر زمانی یک حادثه­ای پیش بیاید(اتفاق بیفتد)، مثل زلزله بم، مثل زلزله­ی رودبار؛ می­بینیم که چه وضعی بوجود می­آید! که من در مقطعی از خدمتم در گروه «تدوین ساختار مدیریت بحران زمین لرزه در صنعت برق» فعالیت داشتم، در هر دو مورد زلزله­های رودبار و بم، شاهد بودم که با چه مشکلاتی مواجه ­شدیم. برای اینکه تجهیزات متنوع بودند و نقشه­ها یا نبودند و یا بسیار متنوع!! این تنوع سبب می­شود انبارها بزرگ­تر شوند. سرمایه راکد زیادتر شود، به دانش بیشتری برای تعمیرات متنوع نیاز است و…

من فکر می­کنم، دو مطلب است که نسبت به آن بی­توجهی می­شود. یکی «بانک اطلاعات» در مورد فعالان و شاغلین و همچنین در مورد افراد بازنشسته. در تمام دنیا از این بانک اطلاعاتی استفاده می­شود. یادم هست زمانی که قرار بود شرکت ایتالیایی GIE فروشنده نیروگاه بندرعباس، آموزش نیروگاه را طبق قرارداد انجام بدهد، آنها را قانع کردیم تا طرح مورد نظر ما را اجرا کنند، یک ماه بعد، دیدیم که تیم بزرگ آموزشی را برای ما آورده­اند که همه­شان افراد خِبره در صنعت برق بودند. جویا شدیم که با توجه به اینکه شما یک مجموعه سازنده و تامین تجهیز هستید، این همه نفرات را چگونه با این سرعت، دور هم گردآوردید؟ گفتند:« ما در ایتالیا یک بانک اطلاعات داریم، به نام NL که از آنها کمک می­گیریم.» شما نگاه کنید اگر اتفاقی در یک نیروگاه بیفتد؛ که در نیروگاه لوشان اتفاق افتاد و دیدیم که نفرات نیروگاه را برای چهارماه ترک کردند؛ خوب طبیعی است. کسی که خانواده­اش در زیر آوار مدفون شدند و … ، حالا می ­تواند کاری بکند؟برای شما واحد راه­اندازی کند؟!! ولی اگر یک بانک اطلاعات بود، چه کاری می­توانست بکند!؟ خیلی سریع می­توانست از بازنشستگانی که در مناطق دیگر بودند، نفراتی را جایگزین کند. اگر یک بانک اطلاعاتی از قطعات یدکی و تجهیزات نیروگاهی وجود داشته باشد، اطلاعات کلی از انبارها وجود داشته باشد، چه رولی(نقشی) را می­تواند بازی کند!؟ نظایر این موارد خیلی خیلی زیاد هست که فکر می­کنم ذکر موارد در این فرصت محدود نمی­گنجد، ولی واقعاً لازم است به آن توجه شود. از این بانک اطلاعات نیروی انسانی می­شود بسیار استفاده کرد.درخریدها، در آموزش­ها، در تحویل اجناس، در پروژه­ها که در واقع در حال(مرحله) مطالعاتی(Feasibility study) و نظایر آن، می­شود استفاده کرد. این یک موقعیت خیلی خوبی است که ما می­توانیم از آن استفاده کنیم. متاسفانه تا به حال به آن توجه نکرده­ایم.  خیلی از حرکت ها شد. مثلاً ساختار مدیریت بحران زلزله در صنعت برق ایجاد شد، ولی آیا استفاده شد؟!  قرار نیست که اینها (این برنامه ها و کتابچه­ها) بروند داخل قفسه­ها … باید از اینها استفاده بشود، متاسفانه استفاده نمی­شود.

آقای مهندس، آینده ی صنعت برق ایران را چگونه تصور می کنید؟

نگاه کنید! می­بینید، دنیا دارد به طرفی(سمت و جهتی) می­رود که انرژی تعیین کننده است. جای هیچ بحثی نیست، چه ما بخواهیم و چه نخواهیم، در این مسیر قرار داریم، در این مسیل هستیم، نیاز داریم که خودمان را تطبیق بدهیم. عملاً هم این کار را کرده­ایم، ولی بهتر است که این (تغییر و تظبیق) حساب شده، شکل بگیرد. اگر حساب شده نباشد، بعدها با مشکل مواجه خواهیم شد. هزینه می­کنیم و محصولمان در مقایسه با هزینه کم است.

خاطره ای از تولید برق و یا از قسمت شغلی خود، برای خوانندگان بیان کنید.

… در حقیقت، خاطرات خیلی زیاد است و ذهن مرا مغشوش می­کند، آنچه شما می­گویید، نمی­دانم از کجا باید شروع کنم. تلخ و شیرین زیاد است. خدمتتان هم عرض کردم. در نیروگاه بعثت که در زمان رژیم سابق مدت­ها بزرگترین نیروگاه آن زمان بود … یکی از مشکلات این بود که  اگرقطعی برق پیش می­آمد، پاسخ دادن به مقامات و تعداد زیادی نفرات یکی از دغدغه­های ذهنی­مان بود. اول سازمان امنیت زنگ می­زد، بعد دفتر نخست وزیری زنگ می­زد، بعد وزیر زنگ می زد، بعد مدیرعامل توانیر زنگ می­زد و ما هم که نیروگاه بزرگی در آن زمان بودیم و هنوز آشنایی کامل با بهره برداری و مسائل آن را نداشتیم، پاسخ دادن به این تلفن­ها خودش معضل(ماجرایی) بود. مثلاً یکی از خاطرات ـ اگر اشتباه نکنم ـ دقیقاً زمان تاج­گذاری بود و احتمال خرابکاری هم زیاد وجود داشت. یکی دو باری هم به قصد آسیب­ زدن به نیروگاه آمدند، که ناموفق بودند ولی در نزدیکی نیروگاه خط انتقال 230 کیلوولت را منفجر کردند، که جالب بود 3 پایه از 4 پایه قطع شد، اما روی پایه چهارم و با زاویه­ی 40درجه، خط باقی ماند و قطع نشد. ولی در همین زمان(همین حال و احوال) ما ضربه­ی شدیدی را روی واحدهای نیروگاه احساس کردیم؛ بعدها معلوم شد که این ضربه شدید مربوط به خط انتقال سد کرج به نیروگاه طرشت که منفجر شده بود، است. کسی هم نمی دانست علت انفجار چیست! تا اینکه کاشف به عمل آمد دلیل چیست! سازمان امنیت که بلافاصله وارد عمل شده بود و در مسیر ماشین برق منطقه­ای تهران را دیدند و پیگیر شدند و پاسخ شنیدند که در حال بررسی هستیم تا علت را پیدا کنیم. در آن موقع آقای مهندس سماواتی که آدم بسیاربسیار با تجربه و با دانشی بود، و پست سازمانی بالایی هم داشت، داخل جیب برق منطقه ای تهران بود که متوجه شدند که علت انفجار خود ایشان است. ایشان دستگیر شد و به زندان افتاد که بعد از انقلاب آزاد شد. نظیر این موارد زیاد است. یکی دو مورد هم نیست. موارد و مسائل اینچنین زیاد است. که هر کدام خاطرات (حس و حال) خودش را دارد.

نظر شما در ارتباط با گذر از دولتی به خصوصی چیست ؟

دولتی به خصوصی، اتفاق نیفتاده است. نگاه کنید ، ما خصوصی هستیم. با توجه به اینکه در سیرجان نیاز به برق داشتیم و سرعت نیازمان بالا بود، در مزایده فروش یکی از شرکت­های سمنان شرکت نمودیم و نیروگاه سمنان را خریدیم. با این نیّت که برق آن را به سیرجان ترانزیت کنیم تا در آنجا مورد استفاده قرار گیرد. اولاً تا حالا و به دلایل زیادی این اتفاق نیفتاده است! با معضلاتی که در صنعت برق وجود دارد، این ساختار خصوصی، شکل نگرفته است. از یک طرف حقوق پرسنل باید بموقع پرداخت بشود، از طرف دیگر مطالبات این شرکت­های خصوصی، داده نمی­شود و… و… و… مشکلات خیلی زیادی وجود دارد. همانطوریکه خدمتتان عرض کردم، از نظر روش بهره برداری صنعت برق، نه اروپایی هستیم، نه ایرانی هستیم، نه دولتی هستیم و نه خصوصی هستیم!  هر کدام را (از هر زاویه­ای)که نگاه بکنیم، الگوی خاصی دیده نمی­شود؛ در صورتی که برای انجام این امر الگوهای فراوانی در دنیا هست. قرار نیست ما خودمان تجربه کنیم و الگوی جدیدی را بدست بیاوریم. می­توانیم از آن الگوها استفاده کنیم. «هنر در این است که بشود از تجربه دیگران درس گرفت.» که متاسفانه ما تا به حال این کار را نکرده­ایم و در این زمینه خیلی ضعیف عمل کرده­ایم!  

از نظر شما، چالش های صنعت برق چیست؟

همانطور که می­دانید مدیریت یا ذاتی است و یا اکتسابی. هنگامی که چند بچه­ی هفت، هشت ساله را کنار یکدیگر قرار می­دهیم، یک نفر بلافاصله دستوراتی به جمع می­دهد. این شخص، ذاتاً مدیر است. مدیریت­های اکتسابی هم مشخص است که چگونه است. در کتاب­هایی است که می­خوانیم و فرامی­گیریم. مدیریتی موفق است که هم ذاتی باشد و هم اکتسابی! اگر ما این اصل را لحاظ کنیم، فکر می­کنم مشکل­مان حل شود. چونکه آنچه تعیین کننده است، مدیریت است. اگر مدیریت بر مبنای انتخاب درست افراد، یعنی داشتن هم مدیریت ذاتی باشد و هم مدیریت اکتسابی، شاید بخش اعظم مشکل ما حل شود.

دیدگاه جنابعالی در ارتباط با سیاست تعمیرات نگهداری و تعمیرات نیروگاه ها چیست؟

فکر می­کنم، بهتر است که عبارت «نگهداری و تعمیرات» را بکار ببریم. اگر نگهداری­مان درست باشد، تعمیرات­مان خیلی کم خواهد بود. شاید میزان مشکلی که امروز داریم، وجود نمی­داشت. این نشان می­دهد که ما در نگهداری­مان، یک مقدار قصور داریم. که باز هم، همانطور که قبلاً هم گفتم این امر برمی­گردد به آموزش درست نیروی انسانی. باید برای آموزش سرمایه­گذاری بشود. اگر آن سرمایه­گذاری(آموزش) برای نیروی انسانی­مان درست باشد، معضل نگهداری و تعمیرات را حل کرده­ایم.چون؛ نگاه کنید، آنچه که امروز در دنیا انجام می­شود ابزار در دست نیروی انسانی است. ابزار، همه جا وجود دارد؛ اگر نباشد هم تهیه می­کنیم. پس نیروی انسانی است که اهمیت دارد. متاسفانه، همانطوریکه گفتم، ما کمتر به نیروی انسانی بها می­دهیم. بیشتر ابزار و تجهیزات­مان تعیین کننده است تا نیروی انسانی. اگر به نیروی انسانی توجه درست و درخور بشود، مساله نگهداری و تعمیرات و … حل خواهد شد.

توصیه شما به عنوان یکی از پیشکسوتان صنعت برق ایران، به همکاران جوانانی که به تازگی وارد این صنعت زیر بنایی شده اند و می شوند چیست ؟

اگر بین من و کسانی که در صنعت برق بودند، یک فاصله هست. یک فاصله بین من و کسانی که کمتر به جزئیات و … توجه داشتند، وجود دارد و یک فاصله هم بین من و کسانی که توجه بیشتر به مسائل و موارد مختلف کار و زندگی و … در هر مجموعه داشتند، وجود دارد. اگر من در صنعت برق چیزی یاد گرفتم و امروز در کنار شما مدعی هستم که :«تا به امروز من دنبال کار نرفتم، کار به دنبال من آمده است.» تنها عاملی که باعث دستیابی من به این اطلاعات و این ادعا شده است، یکی این بوده که نگفته­ام به اندازه­ی حقوقم کار می­کنم. غالباً می­شنویم :« اینقدر حقوق گرفته­ام و اندازه­ی حقوقم دارم کار می­کنم.» هر کاری در این(صنعت برق و …) بوده، سعی کردم انجام بدهم؛ سعی کردم مجراهای رسیدن به آن اطلاعات را پیدا بکنم. به اطلاعات که رسیدم، سعی کردم آن اطلاعات را منتقل کنم. در حین انتقال اطلاعات، سوالاتی پیش آمده که خود من نمی­دانستم و باز به آن اطلاعات(پاسخ سوالات) رسیدم. یعنی مجموعه­ی اطلاعاتی که در طول خدمتم بدست آورده­ام، برای من تعیین کننده است. نه اینکه واقعاً به حقوق و مزایا بی­توجه بوده­ام! نه، آنها هم (مطرح) بوده؛ ولی هیچوقت نگفته­ام:«چون اینقدر به من حقوق می­دهند، من اینقدر کار می­کنم.»

فرمایش نهایی شما ( توصیه برای نسل جوان ، پیشنهاد و…) چیست؟

برای جوان­ها، مهم است که راهشان را درست انتخاب کنند. من در زندگی­ام سعی کردم برای تصمیم گرفتن خودم یک چارچوبی تعیین کنم. در آن چارچوب خیلی چیزها را دیدم. دانش را دیدم، مسائل ارتباطی را دیدم، مسائل عاطفی را دیدم و … به هر کدام از اینها امتیاز دادم. بارها برای جابجایی­ها، برای کارهایی که کردم، این روش را بکارگرفتم و بعد از مشورت­ها استفاده کردم. به یک جمع­بندی، به یک عددی رسیدم و با آن عدد، تصمیمی که می­خواستم، بهتر و راحت­تر گرفتم و یا کار مورد نظر را انجام دادم. به همین دلیل از آنچه بر من گذشته، به این دلیل که خیلی خوب و یا خیلی بد بوده، خیلی خوشحال و هیجانزده و یا خیلی ناراحت نیستم. فکر می­کنم در آن شرایط از حداکثر دانش خودم برای گرفتن تصمیم، استفاده کردم. حالا اگر خیلی چیزها در طول زمان تغییر کرده، آنها قابل پیش­بینی نبوده است. کما اینکه دلار هزار تومانی، طی مدت کوتاهی به سه هزار تومان رسیده است. مگر می­شد که کسی بتواند این را پیش­بینی کند؟!  چون اینها قابل پیش­بینی نیست، در تصمیم­گیری­هایمان به آنچه با تمام دانش­مان، تمام توان­مان، تمامی مشورت­هایمان، انتخاب کردیم، پای­بند باشیم. و همان را ادامه بدهیم، حتماً موفق خواهیم بود. 

گزارش و عکس : علی سنائی  

  • قاسملو در بخش های مختلف مجموعه صنعت برق مانند بهره برداری پست، بهره برداری نیروگاه، کارشناس آموزش نیروگاه، سرپرستی برنامه ریزی آموزش توانیر، امانی توربین گاز(نصب نیروی فعلی)، کارشناس نصب نیروگاه، مدیر کارگاه نصب نیروگاه، خدمت ارائه نموده است.
  • او از اولین کسانی است که در دزفول خدمات دامپزشکی اعم از تهیه و عرضه ی داروهای دامی، ارائه داده است.
  • مهندس قاسملو در حال حاضر با شرکت گهر انرژی سیرجان، همکاری دارد و خدمات مشاوره­ای در زمینه ی فنی و آموزشی به مدیرعامل این شرکت ارائه می دهد. وی همچنین مدیر نصب خطوط انتقال فشار قوی این شرکت است و در نصب پست و نیروگاه نیز همکاری دارد.